مشعل هدایت

مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

دختر كه بنام قطامه دختر علقمه است زمينه را براى انتقام جوئى پدرش علقمه و برادرش شحنه كه كشته شدگان نهروان بودند كاملاً مستعد و مهيا ديد در پاسخ خواستگارى چنين گفت من با كمال افتخار ترا به همسرى خود مى‏پذيرم بشرط آنكه مهريه مرا مطابق ميل خودم قرار دهى.
ابن ملجم گفت زودتر كشف كن مهريه تو چيست گفت من خود را در اختيار تو مى‏گذارم. لذا در صدد مقصود شوم خود بر آمد شمشير تهيه كرد آنرا با سم مهلك آب داد و چند تن از خانواده قطامه را نيز كمك گرفت كه در مسجد هواى او را داشته باشند كه اگر شمشير او بخطا رفت آنها ضربت وارد كنند.
البته مقارن ورود ابن ملجم بكوفه در نتيجه فرمان على (عليه السلام) بفرمانداران و حكام ايالات درباره اعزام قواى نيروهاى اعزامى از اطراف ايالات وارد كوفه شده در اردوگاه نخيله چادر زده بودند و منتظر فرمان فرمانده كل قوا على (عليه السلام) بودند.
از نظر اينكه نيز مدتى وقت لازم بود كه براى سپاه سازمان رزمى داده و كسرى وسائل جنگى آنان تهيه و تأمين گردد، على (عليه السلام) با كوشش شبانه روزى مشغول تهيه مقدمات بود و امراى لشكر و ساير سرداران نيز كه از معاويه و عمروعاص و رفتار بيرحمانه آنها دل پرى داشتند با كمال جديت با ابوالحسن (عليه السلام) كمك مى‏كردند بالاخره كارها روبراه شد و على (عليه السلام) در نيمه دويم ماه رمضان چهلم هجرت پس از ايراد يك خطبه عالى و هيجان‏انگيز تمام قشون خود را بحال آماده باش آورده و سپاهيان مهياى حركت بسوى شام گرديدند.
در اين هنگام خاتمه تقدير سرنوشت ديگريرا براى او مقدر كرده بود كه با فرا رسيدن شب نوزدهم كاروان غم‏انگيز قضا هم فرارسيد. آن شب را على (عليه السلام) در انقلاب و تشويق بود گاهى به آسمان نگاه مى‏كرد و حركات ستارگان را نظاره مى‏كرد و هر چه طلوع فجر نزديكتر مى‏شد تشويش و ناراحتى على (عليه السلام) بيشتر مى‏گشت بطورى كه ام كلثوم را تحريك پرسش از علت اضطراب نمود.
در پاسخ دختر چنين فرمود: دخترم پدرت تمامى عمر را در معركه‏ها و صحنه‏هاى نبرد گذرانيده با پهلوانان نامى و شجاعان بى نظير مبارزه‏ها كرده‏ام چه بسيار از ابطال جنگجويان عرب را بخاك و خون افكنده‏ام ترسى از چنين اتفاقى ندارم ولى امشب احساس مى‏كنم كه لقاى حق نزديك شده است.
بالاخره شب تاريك هولناك به پايان رسيد على (عليه السلام) منزل دختر را مى‏خواهد بعزم مسجد ترك گويد.
مرغابيهاى منزل از خوابگاه خود پريده پيش پاى امام جستند و گويا از رفتن امام جلوگيرى مى‏كردند و با صداى غم‏انگيز خود اعلان خطر مى‏دادند و امام زبانحال آن حيوان‏ها را تصريح فرمود آوازيست كه پشت سر آن نوحه‏سرائى دارد معلوم است چنين گفتار آنهم از مثل على (عليه السلام) غيب گو چقدر ناراحتى در دل دخترش ام‏كلثوم ببار ميآورد اين بود كه دختر شخصاً و سپس بوسيله برادرش امام حسن (عليه السلام) مانع از رفتن مطلقاً سپس بطور تنها رفتن شدند مورد قبول نگرديد آن مرد خدا رو به مسجد گذاشته اول اذان صبح را در پشت بام اعلام فرمود سپس بداخل مسجد رفت خفتگان را بيدار فرمود.
ابن ملجم كه روى شكم خوابيده بود او را هم با پشت پا بيدار كرده و فرمود مى‏خواهى خبر دهم آنچه را كه در زير عبا مخفى نموده‏اى نزديك است كه آسمانها به تزلزل آيد سپس به محراب رفت شروع بنافله نمود هنگامى كه سر از سجده بلند مى‏كرد آن ملعون با شمشير زهر آلود در حالتيكه صدا مى‏زد لله الحكم لالك يا على ضربتى به سر مباركش فرود آورد كه چون محاسن امام و محراب را رنگين نمود صيحه آسمانى و غوغاى مهيب محوطه مسجد مردم كوفه را به هيجان آورد و ابن ملجم دستگير شد و در محبس امام زندانى شد بدون اينكه از ناحيه على (عليه السلام) شكنجه ببيند مورد ترحم امام واقع مى‏شد ابتدا بدون اطلاع امام زنجير بوى زده بودند هنگاميكه امام مطلع شد اشك از چشمهايش جارى شد و پسر خود امام حسن را توصيه فرمود كه زنجير را برداريد و اضافه شير و خوراك على را به قاتل بدهيد و مكرراً ميفرمود اگر از اين جراحت بهبودى حاصل شود او را آزاد خواهم نمود و اين بزرگوارى مخصوص بمقام شهرياريست در غير او پيدا نمى‏شود.

به جز از على كه گويد به پسر كه قاتل من برو اى گداى مسكين در خانه على زن

 

كه اسير توست اكنون به اسير كن مدارا كه نگين پادشاهى دهد از كرم گدا را


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 25 شهريور 1391برچسب:سرنوشت ابن ملجم ملعون, ] [ 11:2 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب